مقدمه: چندروزی بود که دچار افسردگی شدیدی شده بودم و حس و حال نوشتن یا خوندن و یا به طور کلی کار کردن نداشتم. حتی دو کتاب کوچیکی که هفته پیش با سعید خریده بودیم رو هم نخوندم و به حجم کارهایی که داشتم افزود. آخرای دیشب، تصمیم گرفتم یه کتاب از ایتالو کالوینو بخونم. کتاب ویکنت دونیم شده. این کتاب رو فروردین خریده بودم و بعد چند صفحهای که ازش خونده بودم، نتونستم ادامش بدم. متاسفانه جز طلسم کتاب ابله بود و هیچ کتابی در اون دوره پیش نمیرفت. خلاصه. دیشب شروع کردم. کتاب کوچیکی بود و امروز هم تموم شد. شاید نهایتا سه چهار ساعت براش کافی بود.
هشتاد و پنجمین روز بازدید : 305
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 12:37